شاهین ونکی رحمت الله علیه
بسم الله الرحمن الرحیم
سال ۶۴ بعداز عملیات بدر تصمیم گرفتند ما را با قطار به مشهد ببرند ...از شهرک دارخوین سوار اتوبوس شدیم که به راه اهن اهواز بریم توی راه قصد کردم بروم عقب اتوبوس که یک باره یک پیرمرد دست منو گرفت و با صدای بلند و با لحجه شیرین ونکی گفت تو کر شهنوازی محل نینی یعنی تو پسر شهنواز هستی به ما محل نمیگذاری .... من عذر خواهی کردم و گفتم ببخشید من شما را نمی شناسم ... بعدا توی را با هم اشنا شدیم .... و وقتی به شهرک برکشتیم گاه بیگاه یک سر به آقا شاهین میزدم خدا بیامرزدش مرد با صفایی بود واکثر بچه های لشکر ۱۴ امام حسین (ع) او را میشناختند .
شادی روح این بزرگوار و تمام شهدا و اموات بخصوص پدر و مادرم الفاتحه مع صلوات
+ نوشته شده در شنبه چهاردهم مرداد ۱۳۹۱ ساعت 20:10 توسط علی فرزند مرحوم شهنواز رضایی
|
بنام خداوند بخشایشگر و مهربان